فدک

لعن الله قاتلیک یا فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)

بایگانی
  • ۱
  • ۰

آقا مبارک است رَدای امامتت
ای غایب از نظر به فدای امامتت


می خواستند حق تو را هم قضا کنند

کَذاّبها کجا و عبای امامتت

ما زنده ایم از برکات ولایتت
ما عهد بسته ایم به پای امامتت

از روز اولی که رسیدیم زین جهان
گشتیم آشنا به صدای امامتت

این روزها هوای تو را کرده ام بیا
ماییم یاکریمِ هوای امامتت


آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست
آقا فدای کرببلای امامتت

تا روزِ بازگشتِ تو سیدعلی شده
پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت
  • میثم 13
  • ۱
  • ۰

"حزب الله"

 امروز لفظ پاک "حزب الله"


گویا که در قاموس "روشنفکر" این قوم

دشنام سختی است!

اما... من خوب یادم هست

روزی که "روشنفکر"، در کافه های شهر پر آشوب

دور از هیاهو ها #عرق می خورد...

با جان فشانی های "حزب الله"، تاریخ این ملت #ورق می خورد. 

  • میثم 13
  • ۱
  • ۰

گر بهای #شیعه بودن سر جدا گردیدن است . . . 

ما به عشق #مرتضی تاوان آن را میدهیم . . . 

تا بماند تا ابد ذکر #علی بر مأذنه . . . 

#هستی و #دار و #ندار و #جانمان را میدهیم.

  • میثم 13
  • ۱
  • ۰

کبوترِ دلِ من

طلای گنبدِ تو، وعده گاه کبوترهاست؛ 

کبوترِ دلِ من، بی شکیب می آید؛ 

برات گشته به قلبم، مُراد خواهی داد... 

  • میثم 13
  • ۱
  • ۰
تابوت تیر خورده و یک قبر بی حرم
این هم جواب آن همه، آقایی و کرم
  • میثم 13
  • ۱
  • ۰

کاری نکنیم!

برای آمدنش که کاری نمیکنیم! 
حداقل برای نیامدنش؛ کاری نکنیم! 
"السلام علیک یا صاحب الزمان"

  • میثم 13
  • ۱
  • ۰

هیئـــت تمـــام شد، همـــــه رفـــــتند و تــــو هنــــــــــوز . . .



یک گـوشــه ای نشستــــه ای و آرام گریــه میکنــی . . .

اَلّلهُـــــــــــمَّ عَجِّــــــــل لِوَلیِّـــــکَ الفَـــــــــــــرَج
  • میثم 13
  • ۱
  • ۰

قرار بود که تقدیر این چنین باشد
حرم برای حسین و کَرَم برای حسن

دو آرزو به دل مادر جوانش ماند
کفن برای حسین و حرم برای حَسَن ..

  • میثم 13
  • ۱
  • ۰

عشقِ فقط دمشق

با عشق هزار بیت گفتند ولی 
با عشق فقط دمشق هم قافیه است
.
.
بالعشقِ قالوا آلاف الأبیاتِ لکِن 
مع العشقِ فقط دمشق هیَ القافیة

  • میثم 13
  • ۱
  • ۰

بوی پیراهن یوسف به وطن می آید
اربعین می رود و بوی حسن (ع) می آید

اشک هایی که چهل روز حسینی شده بود
همه خون گشته و از لای کفن می آید

دور افتاده غریب است، ولی بیش از آن
غربتی هست که در شهر و وطن می آید

من در آن کوچه و آن شهر دگر خاموشم
در و دیوار از آن روز سخن می آید

رسم این است بپیچند کفن را اما
کفن دوخته با تیر به تن می آید

تا کریمی چو حسن، بنده نوازی دارد
سائلی بر در این خانه به من می آید..

  • میثم 13